تکانه

تکانه

زمان مطالعه: 1 دقیقه


دیدم تو را و یاد من افتاد خنده ات

صد شوقِ تازه در بُنِ جانم جوانه زد

شیرینی دیدارِ دیگرت به دل چنین

نوری به تارخانه ی من در شبانه زد

قبل از گذشتنم ز سرای سِپنج باز

دیدم تو را و مهرِ تو بر من کمانه زد

در یاد من هنوز تو هستی که اینچنین

شاعر برای گفتنت از صد بهانه زد

او گفته ات سلام و تو یادش نبوده ای

با این همه برای تو این شاعرانه زد


#تکانه، عاشقانه، دیدار، عاشق بودن

دیدگاه و پرسش
برای ثبت دیدگاه لطفاً وارد شوید.